۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

بارون

این هوای بارونی اردی بهشتی فقط یک چتر می خواد و یک همراه و هم نفس برای پیاده روی...

۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

طلاق

چند روز پیش بحثی در جایی پیش آمد که یک آقای به اصطلاح کارشناسی داشت از مضرات طلاق در جامعه صحبت می کرد! قضیه طلاق رو از دیدگاهی مطرح می کرد که در جامعه سنتی ایران ، زن آسیب می بینه و بدلیل فقدان جایگاه اقتصادی و طرد خانواده ، زن به فساد کشیده می شود!!


اینکه می بایست هر فردی برای ازدواج خود و انتخاب خود نهایت مطالعه و دقت خود را به عمل آورد تا فردای روز به جدایی نیانجامد ، ایده ایست بسیار نیکو! اما اینکه توسط تخریب شخصیت افراد مطلقه قصد نکوهش طلاق را داشته باشیم جالب بنظر نمی رسد.

بعلاوه سوال اساسی که در این جا مطرح می شود این است که طلاق آری یا خیر؟

آیا فکر نکردن به وضع زندگی و چشم پوشی و گذشت و ایثار در زندگی زناشویی جایگاه اندیشه و آرامش و پیشرفت را می گیرد؟ به نظر من رشد عقلانی و سطح سواد و هوش جامعه بزرگترین عامل افزایش طلاق در جامعه امروز در مقایسه با چهل سال گذشته می باشد.


۱۳۸۹ فروردین ۱, یکشنبه

نوروز پارسیان پیروز

سال هشتاد و هشت با تمام اتفاقات و خاطرات خوب و بدش تمام شد و جای خود را ناگزیر به هشتاد و نه داد. در سال گذشته بهای زیادی را برای بیان نظر و احساساتمان پرداخت کردیم که اثر آن همچنین باقی است.
 این عید اول خانواده  های داغدیده فراوانی است که فرزندان خود را در نه ماهه اخیر از دست داده اند و همچنین سفره ی نوروزی بسیاری در جوار زندانها پهن شد تا با امید و انرژی مضاعفی که از نو شدن سال و فصل بهار میگیریم ، به فردایی بیاندیشیم که نیازمند تلاش بسیاری است برای گام برداشتن در راهی که مدتهاست انتخاب کرده ایم.
هر روزتان نوروز ... نوروزتان پیروز
در سال جدید تا اندیشه و حرکت نو در جهتی پیش برویم که اشتباهاتی کمتر و نتایجی بهتر عاید خودمان ، خانواده و جامعه مان شود.
یه روز خوب میاد اینو می دونم

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

آقاي احمدي نژاد از ايران پرستي چه مي دانيد؟


اولين بار که ديدم باورم نشد! به سرعت و بر خلاف علاقه ام به سايتهاي خبرگزاري دولتي رفتم مثل فارس، ديدم بله! درست ديده بودم. خوب به عکسها دقت کردم ، تصميم گرفتم مطلبي در مورد پرچم ايران بنويسم که رنگ سبزش به آبي تغيير پيدا کرده بود.


تا ديروز اين متن را ننوشتم اما ديدم در کنفرانس خبري که آقاي احمدي نژاد در آن شرکت کرده بود مجددا اين حرکت تکرار شده. آنهم در حضور بسياري از خبرنگاران ايراني و خارجي! عجبا و حيرتا از اين تغيير ترسناک



اول بياييد ببينيم مي دانيم پرچم يک کشور يعني چي يا خير؟ دوستاني که خدمت سربازي را گذرانده اند بيشتر برايشان ملموس است. در دوران سربازي به سرباز مي آموزند که تفنگ و اسلحه ي او مثل ناموس وي مي ماند و نگهداري و مراقبت از آن همپاي ناموس است. پرچم ملي يک کشور نيز همچين قصه اي دارد. يعني حفظ و حراست از پرچم به شدت اهميت دارد ! مثل ناموس!



لطفن با شوخي هاي آبکي تان بدرقه ام نکنيد که حتمن طراح استقلالي  وعاشق رنگ آبي بوده است و چه و چه..

به اندازه کافي مورد عنايت شوخي هايتان قرار گرفته ايم ( وزیر امور خارجه آمریکا خانوم اوباما... چی؟ خانوم چیز... کیلینتون) این پرچم کشور ماست که صدها سال نمایانگر نام ایران بوده است. زشت یا زیبا هرچه که بودیم پرچم ثابتی داشته ایم ! حداقل از بابت رنگ... دیگر حتا کولی های کشور دوستتان بولیوی نیز برای خودشان پرچم بخصوصی دارند. اصلن ما که اینهمه در بوق استقلال کشور فریاد می زنیم چرا؟

بیایید با خودتان فکر کنید که چرا؟

وقتی اتفاقی به این مهمی در کشوری و در حضور رسانه ها دو بار می افتد ، حتمن داستانی دارد بر عمد! این قتل عمد است! قتل عمد هویت ایرانی.

آقای احمدی نژاد شما خود می دانستی که پرچم پشت سرت سبزش آبی شده! آنهم دوبار. پس بگذارید سوالی از شما بکنم ، از هویت ایرانی و میهن پرستی چه می دانید؟ اگر می دانید چرا ازش سخن نمی رانید؟ اگر گفته اید پس چرا جلوی این تصویر حاضر شدید بایستید؟

چند لحظه صبر کنید! نکنه دلیل آن دشمنی شما با جنبش سبز باشد؟! پس در اهواز چرا دستور دادید شال سبز بر گردنتان بیاویزند؟

تناقضات بسیاری در رفتار و گفتار و حرکات شما وجود دارد . پرچم ایران انتهای آن است! پرچم ایران سه رنگ سبز و سفید و قرمز آنهم بصورت افقی ، داشته و دارد و خواهد داشت! تحت هر شرایط بحرانی و غیر بحرانی.



هموطنان گرامی، بياييد  برخی مسائل را جدی تر بگیریم.

۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

يروز صبح که از خواب پا شدي

زندگی رو اگه به دو قسمت تقسیم کنی... خط خوبی و بدی وسطش ترسیم کنی... قطعن یکطرف بد و یک طرف خوبه.


بعد اگر زندگی رو به روزهایی تقسیم کنی که پیاپی می آیند و می روند و زمان! پدیده ایست که توسط هیچ زوری نمی تونی متوفقش کنی.

سپس با این تفسیر یک روز خوب و یک روز بد داریم که می تونه از وقتی که بیدار میشیم شروع بشه و یا از اتفاق وسط روز.

حالا بیاییم و چند تا از این روزها رو امتحان کنیم به این روش که يروز صبح که از خواب پا شدیم به کمبودها و کاستی ها و شکست ها و زشتی ها و خبرها و خاطره های بد و نفرت هامون فکر کنیم و ببینیم روزمون چطور به شب می رسه؟!

روز دیگه که بیدار شدیم به داشته ها و توانایی ها و پیروزی ها و شادی ها و سلامتی ها و خبرها و خاطره های خوشمون فکر کنیم و اونروز رو ببینیم چگونه به شب میرسه؟!

من فعلن هیچی نمیگم... ولی امتحان کنیم

توجه کن که امتحان کردن این قضیه اصلن سخت نیست چونکه روزها و روزهای زیادی رو تو زندگیت گذروندی و یا هدر دادی... پس امتحان کن

دوست دارم بعدش بیایی اینجا و تجربیاتت رو بنویسی


۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

EYES OF TIGER!! After a month

خوب تعجبی نداره وقتی برای دوستات اتفاقات دور از ذهن و ناراحت کننده ای میوفته و دوست و فامیل از آگاه گرفته تا تعطیل بهت هشدار میدن و نصیحتت می کنن ، نه تنها انتقاد از یادت میره بلکه تمام حس نوشتنت هم کمرنگ میشه و شاید تا مرز نابودی بره!
احساس می کنی یک عده عمدا می خوان اعتماد بنفست رو ازت بگیرن و به جایی برسی که به خودت بگی تو هیچی نمی دونی و بزرگ ترها می دونن ، تو بینش و اندیشه ای هم نداری و هر آنچه که داری غیر منطقی و اشتباه است و ره به ترکستان می برد! یه کامیون حرف مخرب بهت می زنن که آخر با یک جمله ی دیگه همراه میشه : البته تو تنها نیستی ؛ اغلب جوونا و فلانی وفلانی هم مثل تو فکر می کنند و همه هم اشتباه می کنند. تازه این قسمت امیدوارکنندش بود.
هی خودتو می خوری و جایی میرسی که دیگه نه انگیزه ای برای بیان احساسات داری و نه وقتی در اولویت هات قرار میدی برای کاری که هم خیلی دوستش داری و هم خیلی برات لازمه.
اما بالاخره به خودت میای و میبینی چند ماه گذشته و هیچ اتفاق غیرتحریک آمیزی نیوفتاده و شبیه این فیلمهای جیم ساز از نو شروع میکنی موزیک آیز آف تایگر میذاری و این جمله که : چرا که نه؟؟

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

ساده است اما راحت نيست!

سخت است. تغيير هميشه سخت است و هر تغييري با ترس همراه است اما بهترين راه مقابله با ترس ، رفتن به سمت اوست!
من هم تغيير کردم و آدرس وبلاگ را نيز تغيير مي دهم ، چراکه نبايد راکد و کرخت بمانم. من نوشتن را دوست دارم پس مي نويسم.

پيشاپيش از همراهي شما سپاسگزارم